ﮔـــﺎﻫﯽ ﺗﻮ ﺍﻭﺝ ﺗﻨﻔـــﺮ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿت

ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﻓﺘﻪ ﻛـــﻪ ؛
.
.
.
.
خیلی" ﻋﺎﺷﻘـــــﺸﯽ "....(تقديم به عشقم)

میدونی آدم با عشقش چکار میکنه؟!

گاز بگیری درحدی که گوشتش جداشه
واسش رژلب بزنی
موهای دستشو بکشی اشکش در بیاد
ناخوناشوبادندون بشکنی
موهای سرشو بکشی
رو کفشش که تازه واکس زده لگد کنی
وقتی باهات قهره
جیغ بنفش بکشی سرش پرده گوشش پاره شه
مجبورش کنی باهات قایم موشک بازی کنه
وقتی باهاش میری رستوران دقش بیاری
در حدی که از خنده نتونه غذاشو بخوره
وقتی لباس روشن پوشید لبتو بذاری
روپیرهنش جای رژت رو لباسش بمونه
کنارساحل هلش بدی تو دریا خیس شه 
وقتی رانندگی میکنه چشاشو نگه داری سکته کنه
وقتی توجاده 180تاداره میره
یکی از وسیله هاشو پرت کنی بیرون مجبورشه برگرده
کلاباید حرسش بدی
اصلا بزنی لهش کنی

*وقتی که رو تخت تو بغلش خوابیدی و پ

اهاتو تو شکمت جمع کردی اونم موهاتو نوازش میکنه تا خوابت ببره...

*وقتی که خودتو واسش خوشگل میکنی.اونم تا دیدت بگه:

چشمم روشن.خانم خانما میخواد کار دستمون بده؟

*وقتی که میخواین برین بیرون میگه:

حق نداری بیشتر از یه رژلب بزنی...

*وقتی که دخترا بهش نخ میدن عصبانی میشه و

اخم میکنه دستتو میگیره و تندتر راه میره...

*وقتی که رو به روت وایمیسه از هیکلت

در برابر خودش خندش میگیره و محکم بغلت میکنه...

*وقتی که تو گوشت میگه میدونی

که دلیل نفس کشیدن منی؟

*وقتی که از پشت بغلت میکنه و

سرشونه هاتو میبوسه...

اون‌موقع تو خوشبخت ترین خانووم دنیایی و

عشق اقات.اقاتم خوشحالترین مرد دنیاس.

ڪــــﺴـــــے ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ

ڪـــه ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﻢ ڪــــﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ

ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺩﻧﺒﺎﻝ ڪــﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ،

ﻭﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﮐﻪﺩﯾﮕﺮ ڪــﺴﯽ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻢ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ

ﻫﯿﭻ ﻧﮕﺎﻫــــے ﺩﻟـــــﻢ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﻠﺮﺯﺍﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ

ﮐﻪ ﺳﻬﻞ ﺍﺳﺖ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﯿــــﺎ هم ﻧﻤﯿﺪﻫﻢ...

 بعضیا میگن دنیا بی ارزشه

ولی دنیای که

تو توش هستی مگه میشه بی ارزش باشه .

 صادق هدایت میگه:

عاشقی…
باید قسمته آدم بشه…
وقتی شد یهو بخودت میایی میبینی یکی هست با همه فرق میکنه!
صدای پاشو میشناسی!!
وقتی میبینیش آنقدر قلبت تند تند میزنه فکر میکنی الان صداشو همه میشنون
بهت محل نذاره کلافه ای؛وقتی هست خوبی وقتی نیست…
مهم نیست که با هم قهرین یا آشتی ؛ مهم اینکه باشه ؛ پیشت باشه،فقط باشه…
وقتی هم نیست جاشو هیچکس دیگه ای پر نمیکنه……..
واین یعنی بهترین و ناب ترین حس دنیا
اصلا”یعنی…
خود خود زندگی…..

 تو را…

برای همه ی شب هایی بی مهتاب …

برای کـوچـه هایی پر از سـکـوت …

برای دشت های بی گل …

برای دریاهای خشک شده …

برای آسمان های بی باران …

و برای همه ی چیزهایی که باید باشد و نیست می خواهـم.

به جرمه کدام گناه خودت را از من دریغ میکنی
با تمام بی پناهیم تمام لحظه ها را به انتظارتم
اشک هایم محتاج نوازش لب هایت است
صدا کن مرا...